loading...
***تفریح کده ی آبشار***
آخرین ارسال های انجمن
Amir1x بازدید : 644 1390/12/21 نظرات (1)
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!
دوستش کنجکاوانه پرسید : دیگه چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!
هیچ کس کامل نیست!
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 646
  • کل نظرات : 290
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 930
  • آی پی امروز : 244
  • آی پی دیروز : 276
  • بازدید امروز : 632
  • باردید دیروز : 1,090
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,949
  • بازدید ماه : 19,649
  • بازدید سال : 103,467
  • بازدید کلی : 2,514,045
  • کدهای اختصاصی

    تفریح کده ی آبشار